وقتی عکس گل محمدی در آب افتاد، ماهیها صلوات فرستادند.
اگر بخواهم پرنده را محبوس کنم، قفسی به بزرگی آسمان میسازم.
به عقیده گیوتین، سر آدم زیادی است.
به یاد ندارم نابینائی به من تنه زده باشد.
قلبم پرجمعیتترین شهر دنیاست.
به نگاهم خوش آمدی.
پایین آمدن درخت از گربه.
قطرهٔ باران، اقیانوس کوچکی است.
زندگی بدون آب از گلوی ماهی پایین نمیرود.
جارو، شکم خالی سطل زباله را پر میکند.
فوّاره و قوه جاذبه از سربه سر گذاشتن هم سیر نمیشوند.
هر درخت پیر، صندلی جوانی میتواند باشد.
باغبان وقتی دید باران قبول زحمت کرده، به آبپاش مرخصی داد.
فاصلهٔ بین دو باران را سکوت ناودان پر میکند.
فریاد زندگی در سکوت گورستان ته نشین میشود.
برای اینکه پشهها کاملاً نا امید نشوند، دستم را از پشه بند بیرون میگذارم.
گربه بیش از دیگران در فکر آزادی پرندهٔ محبوس است.
روی همرفته زن و شوهر مهربانی هستند!
غم، کلکسیون خندهام را به سرقت برد.
بلبل مرتاض، روی گل خاردار مینشیند
حرف از صداقت شد...صدا قطع شد
امروز همان فردایی است که دیروز منتظرش بودی.
هیچ رقیبی ندارم جز آینه که هر روز نگاهت میکند...اوراهم شکست خواهم داد
وقتی کسی رو که دوست داری رو از دست میدی اون واقعا رهات نمیکنه. بلکه میره به قسمت مخصوصی تو قلبت.من نمیخام توقلبم باشه.میخام اینجا پیشم باشه
همیشه کسی وجود خواهد داشت که سر راهتان سنگ پرتاب کند!!! این به شما بستگی دارد که با آن سنگها چه میسازید؟!!! پل یا دیوار؟؟؟؟ یادتان باشد شما معمار زندگیتان هستید.. پس....... معماری خوب باشید
گاهی نگاهی سگ میشود!!!! میگیرد پاچه دلت را!!!
برای شوخی با عزرائیل، قلبم را در تن زنده ها جا میگذارم.
قلبم را چه پیش از مرگ و چه بعد از آن به تو می بخشم.
برای آنکه به سیاهی قلبش پی نبرند، با خود به گورش برد.
خوش به حال نابینایی که مادرش عصای دستش بود، وقتی مرد چشمی برای بیناییش شد.
قلب من قناری ای است که در هر باغی آواز بخواند، باغبان را عاشق خواهد کرد.
عاشق کسی هستم که برای زنده ماندن وفاداری، قلبش را به سگ ببخشد.
کسی که حق دیگران را بخورد با هیچ رژیمی لاغر نمی شود .
بازی دزد و پلیس قدیمی شده ، حالا نوبت بازی دزد و دزدتر است .
مدیران نالایق ، هنگام تعدیل نیرو ، کارمند لایق را اخراج می کنند .
تعدیل نیرو ، بهانه ایست برای اخراج مدیران آینده.
خاطراتم بین ورق های آلبوم زندانی اند.
آدم های منضبط آلبومشان فقط عکس های 3*4 پرسنلی دارد.
عاشق پیرمردی هستم که هیچ آلبوم عکسی نداشته باشد.
پیرمرد تنها با عکس های آلبومش قرار ملاقات گذاشت.
زمین شناس ها با بیل ،آلبوم زمین را ورق می زنند.
باستان شناس ها با کلنگ ،آلبوم تاریخ را ورق می زنند.
بیچاره فرزندم که به دنبال عکس خودش در آلبوم عروسی ام می گردد.
تبادل لینک
هوشمند برای
تبادل لینک
ابتدا ما را با
عنوان کتاب
خونه و
آدرس
hamed.adabyat.LXB.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.